اشعار و خط خطی های دلتنگی های من

اشعار علی جواهری تقدس

اشعار و خط خطی های دلتنگی های من

اشعار علی جواهری تقدس

ماییم و نوای بی نوایی....... بسم الله اگر حریف مایی

آخرین مطالب

روز های اخرین

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۳۸ ق.ظ


بسم رب المهدی

روزهای آخرینش مادرم بیمار بود

از زمانه خسته و مشتاق یک دیدار بود

 

از شرارت های مردی بی ادب در کوچه ها

ضرب سیلی خورد واز آن سوی چشمش تار بود

 

 

مردمان گفتند یا شب گریه کن یا روزها

حال آنکه او دعایش جار ثم الدار بود

 

در زمان غربت فرزند عم مصطفی

او برای لا فتی شمیشر ذوالفقار بود

 

اکثریت جمع مردان را جهالت داشتند

قیمت بیعت شکستن با علی دینار بود

 

پشت در یک فاطمه بود و ولیکن پشت در

جمع نامردان غاصب کم نه و بسیار بود

 

یک زمان داده علی از بهر زهرا یک سپر

حال زهرا خود سپر بهر یل کرار بود

 

هیزم آورد تا بسوزاند در فردوس را

آنکه خود هیزم برای شعله های نار بود

 

آنکه او بغض علی از ارث خیبر سینه داشت

با لگد بر در زده چون از علی بیزار بود

 

در شکست و دل شکست و استخوان فاطمه

چون که او سینه سپر بین در و دیوار بود

 

بستن دست علی دستان زهرا را شکست

سوی مسجد رفت گرچه زخمی مسمار بود

 

تا که شمشیر عدو بر گردن حیدر بدید

اشک دیده جاری و از این وقایع زار بود

 

فاطمه گفت یا رها سازید اورا یا که من

سوی پیغمبر روم این آخرین هشدار بود

 

تا که سلمان گفت یازهرا علی گوید مرو

او پشیمان شد چون امر ولی و یار بود

 

این حوادث امتحان بیعت صبر علی است

همسرش تنها نفر در عرصه پیکار بود

 

این وقایع را علی در خطبه ای تمثیل داشت

استخوانی در گلو در دیدگانش خار بود

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۶
علی جواهری

نظرات  (۳)

بسیار زیبا.
.......متشکرم
بسیار زیبا بود
خدا به قلمتون برکت بده

سلام. جالبه! به سایت من هم سر بزن. نظر یادت نره. بسیار عالی بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی